یاقوت شب

قایقی خواهم ساخت/ خواهم انداخت به آب/ دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق/ قهرمانان را بیدار کند

یاقوت شب

قایقی خواهم ساخت/ خواهم انداخت به آب/ دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق/ قهرمانان را بیدار کند

خاطره جوونیام

دوستم همون دوست جون خوبم که وبلاگنویس خفنی هم هستبه من گفت که یه بازی هست به این مزمون که یه خاطره از 14 سال پیشتون بگید 

من 14 سال پیش چهارم دبستان بودم و تنها خاطره یکه دارم اولین اجرای من توی تاتر بود که باعث شد بعدناش که بزرگ شدم به این کار علاقه مند شم و مقام هم بیارم

فکر میکنید من آدم خیلی جدی هستم؟ 

نه اشتیباه میکنید..... 

من یه آدم کاملا busy هستم 

واسه اینه که اصلا نمیرسم یه سری به این وبلاگ عزیزم بزنم 

دیروز رفتم خونه ی یه دختره که خیلی دوستش دارم و دوستمه 

نمیدونید که چه چیزایی تو وبلاگش  نوشته بود از خنده روده بر شدم 

این خانم ما آب هم که میخوریم توی وبلاگش مینویسه واسه همینه که من خیلی سعی میکنم که با شخصیت عمل کنم که ضایع نشه  

واسه همینه که من هم میخوام از این به بعد البته تا قبل از اینکه برم ایران شاید هر روز بیام مثل اون خانمه هی بنویسم...................  

پس  

و حالا میو میو عوض میشه البته تا حدودی...................... 

 

 

نشانه ی من نشانه ی خداست

سلام 

امروز بعد مدتها دلم هوای نوشتن کرد.بعضی وقتها که دلم میگیره می خوام بنویسم ولی الان میخوام از شگفتیهایه زندگیم بگم. 

  

من معتقدم که هر کسی تو زندگیش به نشونه های زیادی بر میخوره که خدا سر راهش قرار داده تا  راه سعادت رو ۲دستی تقدیمش کنه ولی متاسفانه ما آدمها خیلی وقتها این نشونه هارو میبینیمو ساده از کنارش رد میشیم. 

 

براتون مینویسم ... واسه خودم و کسایی که یادشون رفته.........

 

واسه کسانی که شاید مثل من تو زندگیشون خیلی نشونه هارو دیدن خواستن بهش جواب بدن ولی قشنگیه دنیا نگزاشت واز کنارش رد شدن.... 

 

واسه کسانی که مثل خودم بالاخره یه روز نشستن گذشته و حالشون رو مرور کردن و تصمیم گرفتن که به نشونه هایی که خدا براشون قرار داده چراغ سبز نشون بدن  و به سمتش گام بردارن . 

 

یه روز با تمام توانت در جهت به دست آوردن چیزی که میخواهیو احساس میکنی سعادت کامله تمام وجودتو  احساساتتو  انرژیتو  میزاری و کل ائمه رو وکیل میگیری که خدا اون چیزو بهت بده بعد یه روز وقتی تمام تلاشتو کردی خسته و کوفته و کلافه از همه ی نا کامیها یه گوشه نشستیو داری حسرت لحظات از دست رفتتو میخوری یه باره خدا بهت نشونشو نشون میده  بهت میفهمونه که تو اگه اونو فراموش کردی اون یه لحظه از یادت غافل نبوده  

توی این شرایط روحی خدا احساس میکنه که ممکنه تو لایق شده باشی و بهت توفیق میده ؛ و میبینی چیزیو که همیشه آرزوی محقق شدنشو داشتی خدا بهت داده و  

کافی بود که فقط یه کم صبر کنی تا بهت داده بشه  

حالا باخودت که  بتونی لیاقتتو نشون بدی که نشانه ات نشونه ی خدا بشه یا  فراموش کردی:  

(از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود 

  

به کجا میروم آخر ننمایی وطنم) 

 

و اسیر روزمرگیه پوچو بی هدف شدی... 

 

من به دلیل مسائل امنیتی و با قول یکی از دوستان شرایط سوقول جیشی نمیتونم کاملا با مثال توضیح بدم ولی به قول خودم بای د وی فعلا تا اینجاشو داشته باشید تا دوباره بر گردم........ 

    

من به این بیت مولانا خیلی اعتقاد دارم که می فرماید: 

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش  

                                                   باز جوید روزگار وصل خویش 

 

این جریان دیرو زود داره ولی سوختو سوز نداره....... 

ولی وای به اون زمانی که فرصت تمام شه........................................